معمای مهاجرت؛ واقعیت یا تقدم منافع!
ولیالله وحدانینیا - مهاجرت به دلایل مختلفی مانند رفتن به دنبال شغل و درآمد بهتر، تحصیلات بالاتر، ازدواج، فرصتها و آتیه بهتر برای خانواده و فرزندان، فرار از ناامنی و جنگ و تبعیضهای مختلف، جستوجوی شرایط زیستی و زندگی بهتر و امنیت بیشتر و دلایل متعددی از این دست انجام میشود. معمولا، هر فرد دلایل خاص خود را برای مهاجرت دارد و این دلایل ممکن است بسته به شرایط کشور مبدا و مقصد و وضعیت فردی و خانوادگی و شغلی و حتی فاکتورهایی همچون سن و جنسیت و سطح آموزش و درآمد فرد متفاوت باشد.
این روزها اخبار مهاجرت یا تمایل به مهاجرت هموطنانمان به بلاد دیگر از هر گوشه و کناری شنیده میشود. همانطورکه اشاره شد انگیزهها و دلایل تمایل به مهاجرت در اقشار و اصناف مختلف مردم متفاوت است. نقش پروپاگاندای رسانهای و فراگیرشدن برخی خصائل فرهنگی همچون چشم و همچشمیها را هم در اینجا نمیشود نادیده گرفت. ولی آنچه قابل انکار نیست تشدید انگیزه مهاجرت هموطنان ایرانی به دلایلی همچون افت شرایط درآمدی و زیستی در دوره تحریمها و تارشدن چشمانداز آتی در نگاه برخی اقشار نخبه است.
در این میان، اخباری درباره تشدید مهاجرت شاغلان حوزه بهداشت و درمان به گوش میرسد که گرچه مهاجرت اقشاری مانند پرستاران مساله جدیدی نیست و از سالها پیش جریان داشته و امری معمول بوده است که البته از دوره کرونا به دلیل تسهیلات ارائهشده از سوی کشورهای مقصد تشدید شده است، اما در خصوص برخی اقشار دیگر بهداشت و درمان همچون پزشکان بحث از دلایل مهاجرت پیچیدهتر است و نیاز است با تامل و دقت نظر بیشتری مورد وارسی قرار گیرد. برخی از دلایل مهاجرت پزشکان و پرستاران شامل موارد زیر است:
تحصیلات بالاتر: برخی پزشکان و پرستاران به دنبال ادامه تحصیل و گسترش دانش تخصصی خود هستند که در کشورهای دیگر ممکن است فرصتهای بهتری برای آن وجود داشته باشد.
درآمد بالاتر و فرصت شغلی بهتر: میدانیم که در برخی کشورها از آنجا که حرفههای پزشکی و پرستاری، حرفههایی خدماتی محسوب میشوند تمایل به تحصیل و اشتغال در این حوزه کم است. بنابراین به دلیل کمبود پزشک و بهخصوص پرستار، شرایط حقوقی و درآمدی بالاتری نسبت به کشورهای دیگر دارند که این تفاوت درآمدی پشتوانه نظری جامعهشناسان کارکردگرا را دارد.
شرایط زندگی بهتر: شکاف کیفیت زندگی و تفاوت سطح آزادیها بین کشورها سبب میشود برخی که به دنبال شرایط زندگی بهتر، امنیت و رفاه و برخی ارزشها هستند آن را در کشورهای دیگر جستوجو کنند. اهمیت این انگیزه بهخصوص برای خانواده و فرزندان به حدی است که در مواردی مشاهده میشود برخی پزشکان که در اینجا شرایط درآمدی بهتری دارند بهصورت پارهوقت مهاجرت میکنند و بعد از اقامت خانواده در کشور مقصد برای اشتغال و درآمد به ایران رفت و آمد دارند و عملا هزینههای زیست در مهاجرت را از بازار ایران تامین میکنند.
فرار از شرایط نامناسب: برخی پزشکان و پرستاران به دلیل شرایط نامناسب در کشور مبدا، مانند جنگ، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، تبعیض و بیعدالتی و سختگیریهای عقیدتی و… به دنبال مهاجرت میروند. اما در اینجا، یکی از وجوه مهم مساله که ممکن است بعضا در گردوخاک پروپاگاندای رسانهای مغفول بماند، برخی انگیزههای سیاسی در طرح مساله و بزرگنمایی مساله است که اغلب با نیات دستورکارگذاری منافع سیاستی خاص دنبال میشود. بهطوری که ممکن است برخی بازیگران صنفی و سیاسی که صدای سیاسی بلندی دارند و بهواسطه حرفه تخصصی خود از نفوذ کلام بالایی در مراجع قدرت و رسانهها برخوردارند تلاش کنند مسائلی ذهنی خلق کنند؛ مسائلی فارغ از شواهد متقن عینی که بهصورت ذهنی ساخته میشوند تا اهداف سیاستی خاص خود را به دستورکار تصمیمگیران ببرند.
این همان بحث نظریه معروف کینگدان است؛ دانشمند سیاستگذاری که واقعیت سیاستگذاری را تحت عنوان «تقدم منافع بر مساله و راهحل» تبیین میکند و توضیح میدهد که چگونه بازیگران قدرتمند ذینفع میتوانند بهصورتی هدفمند و عامدانه مسالهسازی کنند؛ شواهدی دستکاریشده منتشر کنند؛ بحثهای سیاستی هدفمندی شکل دهند؛ روایتهایی خاص خود از مساله را ترویج کنند و با بزرگنمایی عامدانه آن در حلقه دستورکارگذاری چرخه سیاستگذاری، سعی کنند راهحلی را به دستورکار تصمیمگیران سیاستی ببرند که به منافع آنها خدمت میکند و آنگاه با فشار سیاسی و نهادی و پروپاگاندای رسانهای، خروجی سیاستی مدنظرشان را از «تصمیمگیر» بگیرند.
با همین وصف، میبینیم که این تحلیل سیاسی نزد برخی تحلیلگران سیاست عمومی در ایران وجود دارد که ادعا میکنند بخش بزرگی از روایت پرطمطراق مهاجرت پزشکان، با نیات سیاسی و پروپاگاندای رسانهای است تا واقعیت عینی نوظهور. چنانکه ادعا میشود در یکسو، این صنف پزشکان است که به نیت حداکثرسازی منافع صنفی خود بر طبل توخالی مهاجرت پزشکان میکوبد و در سوی دیگر نواخت این طبل، جناح سیاسی بیرون قدرت است که به دلایل و نیات رقابت سیاسی خود، در بزرگنمایی این روایت ایفای نقش میکند.
در هرحال، تایید یا رد این ادعای تحلیلی هم، مستلزم دسترسی به دادههای آماری دقیق از روند مهاجرت پزشکان و پرستاران به کشورهای دیگر از چند دهه قبل تاکنون است که بهرغم پیگیری، دسترسی به چنین آماری برای نگارنده این نوشتار ممکن نشد. بنابراین تایید یا رد این فرضیه تحلیلی به ارائه دادههای موردنیاز محول میشود. اما نکته پایانی اینکه مسائل سیاست عمومی همچون مهاجرت بیش از آنکه موضوعاتی فنی و تکنیکی و محتاج راهحلهای فنی و پولپاشی باشند، موضوعاتی از جنس سیاسی و نیازمند دانش و هنر حکمرانی هستند.